خواستم یه کار دیگه از مجموعه ی " دنیا چقدربرای قدم زدن کوچک است " بذارم که علی عزیز-یاغی تبار-که اخلافش هم چونان خودش یاغی ماناد!یه کارِ خیلی زیبا گذاشته بود روی بلاگش؛ حیفم اومد با شما شریک نشم.از همین جا و این فاصله ی چندصد کیلومتری روی ماهش رو می بوسم و دست تمام زنانِ این مرز و بوم رو ... :
پیش کش به زنان و دختران آزاده ی ایرانی :
منتظر مانده ام که بر گردی
منتظر می شوم بهار شود
گیسوان به باد رفته ی من
شعر شیرین روزگار شود
از خودم با تو حرف ها دارم
فارغ از رسم مرد و نامردی
از خودم با تو حرف ها دارم
منتظر مانده ام که برگردی
وقتی از گرد راه برگشتی
با تو از تازیانه خواهم گفت
نسل گردآفریدها کم نیست
از ندا و ترانه خواهم گفت
وقتی از گرد راه برگردی
به زمین اعتبار خواهم داد
آسمان آفتاب می خواهد
چادرم را کنار خواهم داد ...
از تو با تو نگفته بسیار است
بی تو بی برگ و بی بهار شدم
در خیابان خالی از انسان
طعمه ی گرگهای هار شدم
خواستم با تن تو جفت شوم
تن فروش و وطن فروش شدم
تو به نام که تکه پاره شدی ؟
من به جرم تو سنگسار شدم
از خودم با تو حرف ها دارم
فارغ از هر چه مرد و نامردی
از تو با تو نگفته بسیار است
منتظر می شوم که برگردی
آی معشوق دیر ساله ی من
تو به من شور دلبری دادی
شک ندارم که باز می گردی
آی آزادی !!! آی آزادی !!!
۱ نظر:
آی معشوق دیر ساله ی من
تو به من شور دلبری دادی
شک ندارم که باز می گردی
آی آزادی !!! آی آزادی !!!
خیلی زیبا بود، خیلی...
سلام!
ارسال یک نظر