... برای پدرم، که مرداد رفت و هنوز تاول سرنگون شدن "مصدق" روی قلمی که برگه ی رای را نوشته بود، آزارش می داد و من... من که مثل اکثر شما خرداد، آزارم می دهد!!
امتداد چشم تو نبود
هیچ آسمانی!
حتی رنگین کمان ها- بعد تو-
پلی از کوه به دریا نزدند...
نواری مبهم و گیج که پنجره ای نفهمیدشان.
زمینی تر بگویم:
تابستان، چشم/ زخم پنجره ام شد
بي اتاق
بي چراغ
ورم كرده بود، سقف خانه ام!
ساعت و ستاره
گذر نامنظمي از التهاب مه آلود قاب و تصوير
حالا مي فهمم
بين مرداد و مردنم
خرداد تاولي معلق بود...!
۵ نظر:
سلام دوستم
چه دوستي ؟ها ؟
دوستي كه نمي دونه پدرت رفت دوست ميشه؟
روبراهي ؟
دوس داشتم اينجوري بخونمش:
زمینی تر بگویم:
تابستان، چشم/ زخم پنجره ام شد
بي اتاق
بي چراغ
بي در
بي ديوار
بي "بي"
بي ...
ورم كرده بود، سقف خانه ام!
سلام
بر باباتون که لبخندهاش مرا به یاد بابام میانداخت! مثل اینکه رفیق هم بودند و پنجره ی گلستان خنده را بر چشم دلهامان می گوشودند. خدایش بیامرزاد. میدانم که قدر مادر را میدانی . بگو دعا در هرنماز را ...
بخاطر همه ادامه دهد. راستی با این:
مروری بر اسناد شهید دیالمه در باره میرحسین موسوی در انفجار 7 تیر
بروزم. / یا علی
غلط منو درستش کن!مهدی
سلام
خدا رحمتش كنه. حتما به وجودت افتخار مي كنه...
بر همه خلق سرافراز بود هر که چو سرو
پاکدامن بود و راست رو و کوته دست
ارسال یک نظر