۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه


بالا می آورم
تمام دلواپسی ام را ...
و پک پک، دلشوره ی تو را!
روی ماسه های داغ.

ساحل که پَسَم می زند
بچه ماهی مرده قی می کنند توی صورتم
هزار موج.

و اتاقم
که بربالین زخم بسترش ایستاده
با همه ی پنجره های زخم شده
وسقف تب کرده
نفسَت می کشد
نفسم
به...  شما... ره...اف...تا...ده...!!!

۱ نظر:

باز باران... گفت...

وسقف تب کرده
نفسَت میکشد
نفسم
به...شما...ره...اف...تا...ده...!!!

سلام نفس به شماره افتاده
نفست هميشه گرم باد...